مردم از کاشتن زیان نبرند
۱۳۹۴/۰۶/۱۹ تعداد بازدید: ۲۱۲۹
مردم از کاشتن زیان نبرند
مردم از کاشتن زیان نبرند
محمّدتقی بهار معروف به ملک الشّعرای بهار، شاعر معاصر خراسانی است که مفاهیم مربوط به زمانهاش در اشعارش پیداست. شعری که در ادامه از او میخوانید دعوت به نیکی میکند و بخشش؛ شعر، حکایت پیرمردی است که در حال کاشتن درخت گردو بوده و انوشیروان از کار او متعجّب شدهاست. پاسخ پیرمرد به انوشیروان نغز و تأمّلبرانگیز است.
شاه انوشیروان به موسمِ دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
بر سر راه دید مزرعهای
که در آن بود مردم بسیار
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
بر سر راه دید مزرعهای
که در آن بود مردم بسیار
اندران دشت پیرمردی دید
که گذشته ست عمر او زِ نَوَد
دانۀ جوز به زمین میکاشت
که به فصل بهار سبز شود
که گذشته ست عمر او زِ نَوَد
دانۀ جوز به زمین میکاشت
که به فصل بهار سبز شود
گفت کَسری به پیرمرد حریص
که چرا حرص میزنی چندین؟
پاهای تو بر لب گور است
تو کنون جوز میکُنی به زمین؟
که چرا حرص میزنی چندین؟
پاهای تو بر لب گور است
تو کنون جوز میکُنی به زمین؟
جوز ده سال عمر میخواهد
که قوی گردد و به بار آید
تو که بعد از دو روز خواهی مُرد
گِردَکان کِشتَنَت به چه کار آید؟
که قوی گردد و به بار آید
تو که بعد از دو روز خواهی مُرد
گِردَکان کِشتَنَت به چه کار آید؟
مرد دهقان به کسری گفت
مردم از کاشتن زیان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند
مردم از کاشتن زیان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند
گفت انوشیروان به دهقان، زِه
زین حدیث خوشی که کردی یاد
چون چنین گفت شاه، گَنجورَش
بَدرهای زر به مرد دهقان داد
زین حدیث خوشی که کردی یاد
چون چنین گفت شاه، گَنجورَش
بَدرهای زر به مرد دهقان داد
گفت دهقان مرا کنون سخنیست
بو که اُفتَد پسند و مُستَحسَن
هیچ دهقان ز جوز بُن در عمر
برنچیدهست میوه زودتر از من
بو که اُفتَد پسند و مُستَحسَن
هیچ دهقان ز جوز بُن در عمر
برنچیدهست میوه زودتر از من
گفت کسری زِهازِه ای دهقان
زین دوباره حدیثِ تازه و تر!
هان به پاداش این سخن بستان
از خزینه دو بدره زرِ دگر
زین دوباره حدیثِ تازه و تر!
هان به پاداش این سخن بستان
از خزینه دو بدره زرِ دگر