درخت مینوی
۱۳۹۴/۰۶/۱۹ تعداد بازدید: ۲۲۴۷
درخت مینوی
درخت مینوی
شیرین سیّدی
مقدّمه: فرهنگسرای فردوسی از اواخر سال 1384 با هدف شناساندن مقام والای فردوسی و شهر توس در خاستگاه این حکیم فرزانه، به طور رسمی آغاز به کار کرد. تلاش چندی از شخصیّتهای برجستة ادبی خراسان با یاری ادبدوستان این خطّه به ثمر رسید و این فرهنگسرا با یک مجمع عمومی حدوداً 50 نفره شروع به کار کرد. در طول این مدت فعّالیتهایی نظیر چاپ چندین کتاب و مجلّه، برگزاری حدود سی همایش موفّق فرهنگی، ترتیب چندین سفر علمی و پژوهشی به نقاط مختلف خراسان بزرگ و حمایت و معرّفی کارهای پژوهشی بر روی شاهنامه در این مؤسّسه انجام گرفته است. امّا آرزوی داشتن مکانی مناسب برای برگزاری کلاسها و جلساتی منظّم از سال 92 با وقف منزل دکتر مینو برآورده شد. حالا در این ساختمان، واقع در انتهای بلوار معلّم، شعرای انجمن استاد قهرمان هر سه شنبه به شعرخوانی میپردازند و همه روزه جلسات شاهنامهخوانی، حافظخوانی، مثنویخوانی، بیهقیخوانی، ایرانشناسی و موسیقی برگزار میشود.
بالیدن درخت مینو
اصغر مینو در فرودین ماه سال 1302 در شیراز متولّد شد. او در یک خانوادۀ شاعر مسلک، اندیشمند و خوشنویس زاده شد و مادرش ذوق ادبی فوقالعادهای داشت. مینوی کوچک در کوچه پس کوچههای محلّۀ سردوزک در بافت قدیم شیراز در حوالی شاهچراغ بزرگ شد. سپس برای گذراندن تحصیلات دانشگاهی عازم تهران و پس از آن امریکا شد. او از اولّین ایرانیانی بود که مدرک فوق تخصّص طبّ پیشگیری و علوم آزمایشگاهی خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. پس از اتمام تحصیلات به شیراز بازگشت و به عنوان استاد طبّ پیشگیری و علوم آزمایشگاهی در دانشگاه این شهر استخدام شد. وی از سال42 به مشهد انتقال یافت و منزلی در دروازه طلایی خرید و تا حدود سالهای 64 که به این خانه آمد، در آن ساکن بود. دکتر مینو چهرهای شناخته شده در طبّ پیشگیری و علوم آزمایشگاهی بود. او سالها در دانشگاه فردوسی به تدریس پرداخت و با پرورش متخصّصان به پیشرفت این شاخة پزشکی کمک شایانی کرد. از دیگر خدمات او در عرصة پزشکی، ساخت داروخانة بیمارستان سینا بود. او همچنین سالها در آزمایشگاه خود در قاسمآباد مشهد مشغول به کار بود.
دکتر مینو دو دوره ریاست چاپخانة دانشگاه فردوسی را هم بر عهده داشت و آثاری چون شواهد الربّوبیة استاد آشتیانی، تاریخ بیهقی به تصحیح دکتر فیّاض، ترجمة تقویم الصّحه دکتر یوسفی در این سالها به چاپ رسیدند. دکتر مینو به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه، عربی و از همه شگفتانگیزتر زبان ژاپنی تسلّط داشت. او در عرصۀ فعّالیتهای مدنی نیز حضور داشت و پیش از انقلاب از فعّالان سیاسی سرشناس آزادیخواهی در ایران و مخصوصاً خراسان بود، امّا باید گفت که دغدغة اصلی او ادب و تاریخ سرزمینش بود. گویای این واقعیّت، کتابخانۀ 6000 جلدی دکتر مینوست که اکثر کتابهای آن آثار فاخر ادبیّات و تاریخ ایران زمین است. این مجموعه حاصل دوستی با انسانهایی فرهیخته و همچنین اشتیاق غریب شخص دکتر مینو به دانستن است. او از میان بزرگان ادب پارسی سعدی را بسیار دوست میداشت و شعرهایی از او را مدام زمزمه میکرد. او هیچگاه ازدواج نکرد و تمام علاقهاش معطوف بود به اعتلای فرهنگ و ادب فارسی. دکتر مینو در آخر فروردین سال 90 به مرگی آرام از این دنیا سفر کرد.
میوههای معنوی
حاصل مادّی زندگی 88 سالة دکتر مینو «خانة مینو» بود و یک باغ 6000 متری در عنبران طرقبه. او برنامههای زیادی برای استفادة فرهنگی از این دو ملک داشت. زمانی به خانۀ مینو آمد که اطراف ساختمان تقریباً خالی از سکنه بود، امّا او با مشورت دوستان معمارش چنان خانة زیبایی ساخت که هرکس را شیفتة خود میکرد؛ دو طبقه بنا با زیرزمینی بزرگ که به کتابخانه تبدیلش کرده بود. هر چه خانوادهاش اصرار کردند که آنجا زندگی نکند، قبول نکرد. او در همان زیرزمین طرحهایی برای بهرهبرداری فرهنگی از باغش میکشید. سالها این فکر را در سر میپروراند که آلاچیقهایی در باغش بسازد و آن را به مکانی برای برگزاری محافل شب شعر و هنر تبدیل کند و همچنین خوابگاهی برای دانشجویان در محیطی مصفّا که خارج از هیاهوی شهر باشد. مدّتی لیلی و مجنون میخواند تا ایدهای برای ساخت کلبهها بیابد. ناخوش احوال بود و این که چه کاری بهتر است، مستأصلش کرده بود تا اینکه خبر تأسیس فرهنگسرای فردوسی را شنید. این ایده چنان برایش جذّاب بود که خود جزء یکی از اعضای فعّال در سامان یافتن آن شد و خود پیشنهاد کرد که ساختمان منزلش را با تمام اسباب و وسایل در اختیار فرهنگسرا قرار دهد. وقتی دوستانش متقاعد شدند که او از سر میل و رغبت این بزرگواری را انجام داده است، به یاریاش آمدند و اسباب ثبت رسمی این وقف را فراهم کردند. پیش نویسهایی تهیّه شد و وقفنامهای شرعی به همّت متخصّصان تدوین شد و یک سال پیش از فوت ایشان، منزل به نام فرهنگسرا سند خورد. بخشی از وقفنامة دکتر مینو به قلم خودشان از این قرار است:
«امروز اگر یک چیز بتواند مردم ایران را فارغ از هر گویش به هم نزدیک و رشتۀ ارتباطی را میان آنان برقرار کند، جز زبان فارسی نیست. زبان فارسی با سربلندی ایران، پایندگی فرهنگ و مدنیّت ایرانی برابر است. آن که قلمی دارد، آن کس که دانشی دارد و بالاخره مالی دارد، میتواند بخشی از آن را برای استوار کردن بنیان این زبان به مصرف برساند. اینجانب خود را پروردۀ سرزمین ادبخیز فارس و مدیون سالها زیستن در خراسان میدانم و بر آن شدم تا گامی به سهم خودم در این مسیر بردارم، و با وقف مؤبّد و حبس مخلّد نمودن یک باب ساختمان ملکی خویش به انضمام کلّیة کتب و کتابخانه و اموال منقول داخل ساختمان بر فرهنگسرای فردوسی که میتواند منویّات مرا از زبان و کیان فرهنگ فارسی به کار گیرد، و مصداق بارز خدمت به زبان فارسی و موجب آرامش روان سعدی و حافظ باشد، به انجام رسانم».
دکتر مینو بعد از این اقدام نیکو تصمیم نهایی خود را برای باغ هم گرفت و 2000 متر از آن را در اختیار مؤسّسة گلستان علی(ع) قرار داد تا کودکان یتیم این مؤسّسه، هم از میوه های باغ بهره ببرند و هم لذّت گشتوگذار در این فضای فرحبخش، تسکینی باشد بر غمهایشان. دکتر همیشه آرزو داشت که آرامگاه ابدیاش در جایی دور افتاده نباشد؛ به همین دلیل دوستانش تمام تلاش خود را کردند و او را در باغ خودش که به پارکی تبدیل کرده و در اختیار شهرداری طرقبه قرار داده بود، دفن کردند. پیکر دکتر اصغر مینو بر فراز بلندیای در میان باغی که حالا متعلّق به عموم مردم است، آرمیده است.
فرهنگسرای فردوسی یک سال پس از فوت دکتر مینو، با برگزاری کلاسهایی در خانۀ مینو شروع کرد به چیدن میوههای معنوی درختی که مینو کاشت. دکتر اصغر مینو چه در زمان حیاتش با تعلیم دانشجویان و چه پس از مرگش با باقیات صالحاتی که از خود برجای گذاشت، نهال فرهنگ و ادب فارسی را آبیاری کرد. خانۀ او با همان اثاثیۀ شخصی شامل مبلمان قدیمی، مجسّمهها و حتّی فنجانهای زیبای چای، حسّ مهمانی خانۀ پدربزرگ و مادر بزرگ را دارد. شاید به همین بهانه، دکتر مینو میخواسته زندگی یک نسل را هم ماندگار کند و چقدر هم خوب این کار را کرده است. شاید بهترین اوصاف را آقایان جابانی با شعرش و فرید یاحقّی با فیلمی کوتاه از دکتر مینو داشتهاند:
برویید در پارس گر آن جوان
ببالید در توس و فکرش عیان
شود مرکز توس این گفتگو
به پندار و گفتار و کردار او
عمل آمد این فکر سال نود
بشد مرکز فکر و عقل و خرد
نوشته در این نامۀ واگذار
نکاتی ز حکمت همه شاهکار
سپاسم به دادار ایران زمین
شدم مجری نیّت والدین
بیا تا به شادی دهیم و خوریم
چو گاه گذشتن رسد بگذریم
چو هشتاد و هشت ساله شد برکشید
سرای دگر بهر خود برگزید
بشد ثبت نامش در این روزگار
به تاریخ ماند ازو یادگار
* شرح حال فوق با مساعدت دکتر محمّد جعفر یاحقّی (مدیر فرهنگسرای فردوسی)، آقای زمانی (از دوستان دکتر مینو) و آقای درّه شورزاده( از کارکنان فرهنگسرا) تهیّه شده است.