قیمت وقف
۱۳۹۴/۰۶/۰۸ تعداد بازدید: ۲۱۷۵
print

قیمت وقف

قیمت وقف

 قیمت وقف

 

بوالحسن عراقی از دبیران محبوب سلطان مسعود غزنوی بود و در دوره‏ای که مسعود  قصد پادشاهی کرد، همراه او بود و بدین سبب از مقرّبان درگاه شاه شد. به بیان امروزی یک شبه ره صد ساله رفت، امّا نتوانست خویشتن‌داری کند و خواست جایگاه خود را به رخ هم‌ولایتی‌هایش بکشد. بنابراین مسعود را با وعدة اینکه آمل هزار هزار مرد دارد و می‌توان از آن‌ها باج میلیونی گرفت، به گرگان و طبرستان کشاند. مسعود که خام حرف‌های او شده بود، لشکر غارتگرش را به دیار زیبا و آرام گرگان و آمل کشید و آن سرزمین آباد را به ویرانه‏ای بدل کرد که حتّی بیهقی نیز از گفتن آن ستم‌ها و چپاول‌ها شرمگین شده: «و هر که را خواستند می‏گرفتند، و قیامت را مانست... و بدنامی سخت بزرگ حاصل شد و آن همه وزر و وبال به بوالحسن عراقی و دیگران بازگشت... و سخت دشوار است بر من که بر قلمِ من چنین سخن می‏رود، و لکن چه چاره است در تاریخ محابا نیست».
 امیر مسعود که از آتش آمل تنورش گرم نشده بود، تمام این خفّت و ویرانی را به گردن بوالحسن انداخت و خود را پیش درباریان تبرئه کرد. عراقی هم دوباره به دربار بازگشت و مقام سالاری لشکر کُرد و عرب را گرفت و عازم خراسان شد. اگرچه مرد این کار هم نبود و به سبب عیّاشی زیاد و شکست‌های پی در پی، دوباره به درگاه باز گشت و به دلیل حقّ دبیری که داشت، مورد شفاعت بونصر مشکان، رییس دیوان رسالت قرار گرفت و بخشیده شد. تا اینکه در روز ششم شعبان 429 قمری در غزنه به وسیلة دارویی که همسرانش به او خورانده بودند، وفات یافت و روزگارش به سر رسید.
امّا همین بوالحسن در طول حیات خود کاریز یا قنات مشهد را که خشک شده بود، روان کرد و کاروانسرایی در مشهد جهت مسافران و در راه‌ماندگان ساخت و بر این کاریز و کاروانسرا دهی وقف کرد تا آباد بماند.
همچنین مسجدی نزدیک مقبرة امام رضا(ع) ساخت تا مقبرة خودش باشد. به عبارتی او از نزدیک‌ترین کسانی است که در کنار حضرت رضا(ع) دفن است. مسجد بالاسر تاکنون باقی مانده است و آن طاق 5 متری‏ای که بیهقی از گور عراقی وصف کرده، هنوز هم پابرجاست.
تاریخ، امثال عراقی کم نداشته و ندارد انسان‌هایی که برای ارضای نیازهای خود، تمدّنی را ویران می‏کنند و یا حتّی سرزمینی را آباد.
                                                                     ***
 یکی از شروطی که بزرگان در وقف‌های خود قرار می‏دادند، این بوده که هزینۀ آن از مال بی‌شبهه فراهم شود. وقتی که سلطان مسعود غزنوی می‏خواهد به شکرانة به سلامت جستن از بیماری که گرفتار آن بوده، به قاضی شهر بُست و پسرش که در فقر و تنگدستی به سر می‏برند، کمک کند، به آن‌ها زر پاره‏هایی می‏بخشد که پدرش، محمود، از هندوستان آورده و حاصل درهم شکستن بتان است تا صدقه‌ا‏ش از مال حلال باشد! حالا بماند که قاضی این هدیه را نمی‏پذیرد، چون در حلال بودن آن تردید دارد، امّا اصل موضوع، یعنی بخشش پاک مسأله‏ای‌ است که همیشه به آن سفارش می‏شده‌است. «یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْض وَ لاتَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ­تُغْمِضُوا فیه»، یعنی: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از قسمت‌هاى پاکیزة اموالى که به دست آورده‏اید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساخته‏ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و براى انفاق، به سراغ قسمت‌هاى ناپاک نروید؛ درحالى‌که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال) حاضر نیستید آن‌ها را بپذیرید، مگر از روى اغماض و کراهت».(بقره،267)
 

 

 
نظرات

 نام:
 *نظر: