نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
۱۳۹۴/۰۶/۱۸ تعداد بازدید: ۲۶۵۸
print

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

  نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

 

الهه آرانیان
 
کتاب گران‌سنگ حکیم توس، شاهنامه سرشار است از نکات و پیام‌های اخلاقی؛ از دعوت به خردورزی و دانش اندوزی و دوری از بخل و حسد تا فراخواندن مردمان به نیکی در حقّ همنوعان و ابنای بشر. فردوسی این مفاهیم ارزشمند را در قالب داستان‌های خواندنی و بی ‌نظیر شاهنامه به خواننده منتقل می‌کند. به راستی که شاهنامه گنجینه‌ای از ارزش‌های ایرانیان است:          
همان به که نیکی بود یادگار
نباشد همی نیک و بد پایدار
همه نیکویی کن اگر بخردی
دراز است دست فلک بر بدی
بدی را بدی باشد اندر خورت
چو نیکی کنی نیکی آید بَرَت
تو با هر کسی نیز نیکی نمای
چو نیکی نمایدت کیهان ‌خدای
ز بد گردد اندر جهان نام بد
مکن بد که بینی به فرجام بد
که نیکی نشاید ز کس خواستن
به نیکی بباید تن آراستن
شبی در جهان شادمان نغنوی
وگر بد کنی جز بدی ندروی
                                                                     ***
و امّا بیان و زبان رند شیراز همه شیوایی است و زیبایی؛‌ غزلیّات حافظ شیرازی جان و دل اهل معرفت را زنده می‌کند و به راستی که بعد از گذشت قرن‌ها از هر زبان که می‌شنوی، نامکرّر است؛ که همه بیان عشق است و خوبی و دوری از رنگ و ریا. حافظ دشمن سرسخت رنگ و نیرنگ است و آن را زشت‌ترین صفت اخلاقی می‌داند.
او در یکی از مشهورترین و زیباترین غزلیّاتش با مطلع:

دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
 
نیکی را می‌ستاید و با بیان شیوای خویش از غنیمت شمردن فرصت نیکی می‌گوید و آسایش دو گیتی را در آن می‌بیند:
کشتی شکستگانیم ای باد شُرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مُل خوش خواند دوش بلبل
هاتَ الصّبوح هُبّوا یا ایّها السّکارا
ای صاحب کرامت! شکرانه سلامت
روزی تفقّدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود

 

ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
نظرات

 نام:
 *نظر: